برای علی هاشمی ستاره درخشان سپهر شهادت شهرستان باوی و ایران زمین
سلام بر تو سردار بزرگ یوسف هور العظیم، سلام بر تو علی هاشمی، سلام بر نیت و تفکر و همت و سعی و تلاش و مجاهدت و ایثار و فداکاری و شهامت و شجاعتت، سلام بر مفقودیت و مظلومیت و شهادتت. تصویرت، سیرت پاک درونیات را نمایان مینمود. خوش برخوردی وخوش مشربی و تواضع در چهرهات جلوهگر است. همرزمانت از الگو و مرشد بودنت میگویند. تو گویی معلمی بودی که رزمندگان را پرورش خدایی میدادی. با طمئنینه به صحبتها گوش میدادی، صبر میکردی حرفهایشان تمام شود و پس از آن لبخندی به صورت گندم گونهات میدادی. اگر یکی از آنها را در جمع نمیدیدی، جویای احوالش میشدی. هیچ کس حرف ناصوابی از تو نشنیده، نه دروغی، نه غیبتی، نه عیبجویی از کسی.مهربانی و عطوفت و کمک و دستگیری مستمندان و مردمداری مرامت بود. صفا و صافی دلت زبانزد بود. صداقت کلامت جای شک و تردید نداشت. محبتت را ثنار دوستدارانت میکردی و دل همه را بدست آورده بودی. یادت را پیرزن و پیرمرد حصیرآبادی به همراه دارند و کوچهها و میدان فوتبال و همتیمیها نشان تو را میدهند.انقلاب و جنگ، حماسههایت را در تاریخ خود حفظ کردهاند. حمیدیه، تو را در افتخاراتش جای داده است و عزتی که نصیبش شده را مدیون رشادتهای تو و کسانیکه تو آنها را گرد آوردی و از آنها دلاورانی مثالزدنی ساختی، میداند.

در بحبوحهی جنگ و تنگ شدن عرصه رزمیدن بر جهادگران ، تو خلاقیت و نبوغت را نشان دادی و منطقه هورالعظیم را نشانه رفتی و جبههی دیگری بر بعثیان تحمیل کردی و میدانی برای غرش شیران روز و زاهدان شب گشودی، تو گویی ژنرالی بودی که در آکادمی جنگ تحصیل کرده بودی. هور العظیم را تسخیر ارادهی محکم خود و رزمندگانت کردی و با مردمش و نیزارش و آبراههایش و حتی ماهیها و پرندگانش آشنا شدی و در آن غریبه نبودی. هور به شفافیت دلت بود و با تو همدل شد. آبش زلال بود و در درونش جنب و جوش فراوان. تو همانند او بودی؛ آرام و آرامبخش ولی درونت غوغایی بود که حکایت از بیقراریت سر میداد و سیر الی الحق میکردی. با شناسایی نقطه نقطهی هور، منطقه جدیدی را برای ضربه زدن به صدامیان معرفی کردی و با افق نگاه بلندت استراتژی جنگ را عوض کردی. جنگ آبی خاکی را، به جنگ در کوه و جنگ در صحرا اضافه کردی و تو گویی استراتژیستی بودی که تفکری عمیق داشتی و اندیشهات را در بنبست جنگ، راهگشا نشان دادی.
![]()
پایمردی و جنگآوریات آوازه شده و بعد از آمدن پیکرت، نگفتهها و ندیدهها به گوش مردمان قدرشناس رسید. در دوران مفقودیتت ، چه سخت گذشت. ذکر مجالس همرزمانت بودی. هم مفقود بودی هم مظلوم. نمیشد گفت اسیری، چون بعثیها پیات را میگرفتند و نمیشد گفت شهیدی چون اگر اسیر بودی، حتما تو را به شهادت میرساندند. الحق که لیاقت و شایستگی شهادت را داشتی. فرماندهای محبوب بین رزمندگان بودی و کنار آنها زندگی میکردی. نماز، سفره، رخت، شستشو، سنگر، دعا را شریک بندگان خوب خدا بودی. ضمیر پاکت را منزل ایمان و یقین مولایت کردی و سجایایت را فزونی دادی و نفس سرکش را مهار کردی و طوق بندگی را بر آن آویختی. برکت را در عقل و عملت کسب کردی. توکلت را خدایی کردی و عزمت را استوار و طریق مستقیم را اختیار نمودی و حرکتی مقدس را آغاز کردی.تو را شفیعی آبرومند قرار میدهم که منهج نورانیات را پیرو باشم و رهروی راستین در خط سرخ حسینی، معرفتشناس و صامد و یاور و پایدار پذیرفته شوم. تمام صفات و خصایل الهی تو را نصیبم سازد و به عمق وجودم نفخات رحمانی را ملهم نماید.سوم تیر 1367 سالروز شهادت سردار سرلشکر حاج علی هاشمی، راهش باز و مداوم و یادش جاوید و ماندگار و روحش شاد و راضیه مرضیه باد.
خلیل خلیلاوی - تیرماه ۹۲ همزمان باسالگرد شهادت سرلشکر علی هاشمی